وبلاگ :
درازنو
يادداشت :
برگ ريزان
نظرات :
3
خصوصي ،
25
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ونوس
روزهاي بودنش همه با او بيگانه بودند كسي نه برايش شاخه گلي مي اورد نه برايش مي خنديد ونه برايش مي گريست وقتي رفت همه امدند برايش دسته گل اوردند سياه پوشيدند و براي رفتنش گريستند
شايد جرمش نفس كشيدن بود