سلام مجيداقا
اون روز تابستوني تودرازنو وهواي سردش خوش گذشت
معشوق من
همچون طبيعت
مفهوم ناگزير صريحي دارد
او وحشيانه آزادست
مانند يک غريزه سالم
در عمق يک جزيره نامسکون
او مردي است از قرون گذشته
ياد آور اصالت زيبائي
انسان ساده يي است
انسان ساده يي که من او را
در سرزمين شوم عجايب
چون آخرين نشانه يک مذهب شگفت
پنهان نموده ام
[گل][گل][گل]
سلام داداش
باز تنها تنها ميري كوه مارو نميبري؟
احاطه کرده بود
هواي خاصي از من گذشت..چه بود ؟صدايي آمد!!سرچشمه صدا پيدا نبود!
خسته از باغ وگردش درآن نبودم